از کتاب صراط
.....مشتاقهایى هستند که مىسوزند و با صمیمیت و درد و رنج مىپرسند؛ چه کنیم که براى خدا باشیم؟
چگونه در خودمان عشق و ایمان بسازیم؟
از کجا و با چه وسیلهاى مىتوانیم حرکتها را و محرکها را کنترل کنیم؟
و از راه نزدیک به مقصد برسیم؟
اینها خیال مىکنند که باید در خودشان عشقى بسازند و یا حرکتى ایجاد کنند، غافل از اینکه این همه را دارند. تمامى وجودشان سوز و شور است. تمامى وجودشان حرکت است. مگر از صبح تا شام بىکار هستند؟ و مگر این همه رنج و کار، بدون عشق و نیرویى جوشنده، امکان دارد؟
ما عاشق آفریده شدهایم و نه تنها عشق، که حرکت را، که فعالیت را با خود داریم.
ما عاشق آفریده شدهایم.
عشق را داریم، ولى معشوقهامان را انتخاب مىکنیم. عشق همیشه هست، آنچه که جابجا مىشود معشوقها و محبوبها هستند. در فاصلهى تولد تا مرگ، عشق همیشه جارى است و حرکت همیشه برپاست. ما نمىتوانیم از آنها جدا شویم که اینها در ساخت ما، در ترکیب ما حضور دارند. ما تنها مىتوانیم خودمان را با معشوقهامان مقایسه کنیم، و ما مىتوانیم معشوقهامان را با یکدیگر مقایسه کنیم و با این دو مقایسه، عشقهامان را رهبرى کنیم و معشوقهامان را انتخاب نماییم. ما گذشته از عشق و سوزمان، با فکر و شعور و با سنجش و مقایسه هم همراه هستیم، تا هنگامى که فقط از همان عشق و همان حرکتمان استفاده مىکنیم و تسلیم عشق و شورمان هستیم و دنبال هوسمان مىگردیم، ناچار به بحرانها و درگیرىهاى درونى مبتلا مىشویم.
در برابر سؤالهایى که مثل کنه مىچسبند، عاجز و ناتوان مىمانیم که چرا دنبال این رفتى؟ و چرا از میان همه این را برداشتى و چرا خودت را تسلیم کردى؟
مگر اینکه از سؤالها فرار کنیم و خودمان را به شلوغىها و سرگرمىها بسپاریم و یک لحظه خلوت را و یک لحظه سکوت را هم تحمل ننماییم، ولى این فرار و سرگرمى هم همیشه آراممان نمىسازد و این مانى بزرگ هم براى همیشه نمىتواند رنگمان کند. فرار کارى نمىکند، هنگامى که ضعیفتر شدى، دستگیر مىشوى. امروز تا قدرت دارى، دست به کار شو.ص??-?
.....
عظمت کار براى آنها که نظم را فهمیدهاند، دیگر وحشتى نمىآورد. این درست است که تو بىنهایت راه در پیش دارى، ولى در هر لحظه بیش از یک گام برایت نیست. نظم به تو کمک مىکند که بفهمى گام اول را از کجا بردارى و سپس گامهاى بعد را. این درست است که کارهاى زیاد داریم، ولى گرفتارى ما در هر لحظه بیش از یک کار نیست و آن مهمترین کار است، نه تمامى آن همه کار. و همین مفهوم از نظم، تو را قادر مىسازد که اهمیتها را بشناسى و از جایى شروع کنى.
یک ساختمان عظیم را تو در یک لحظه نمىسازى. این ساختمان را و این کار را تنظیم مىکنى و تحلیل مىکنى تا آنجا که بفهمى چقدر مصالح مىخواهى و چقدر افراد و نیرو مىخواهى و مىفهمى که این مصالح و این افراد را از کجا تهیه کنى. و اینجاست که سرچهارراه مىآیى تا عمله جمع کنى و دنبال چوب مىروى که دستهى کلنگ و بیل را محکم بسازى. و اینجاست که تو، تویى که تمامى ساختمان را مىشناسى، در گامهایت آنقدر آسوده هستى که گویا جز همین یک گام، کار دیگرى برایت نیست. و این تویى که آماده شدهاى و مسلط هستى.ص??-??
..... با این دید معجزات، طبیعتهایى هستند که با آن مأنوس نشدهاى و علیتهایى که آنها را نشناختهاى و طبیعت، معجزهاى است که با آن آشنا شدهایم و انس گرفتهایم.ص??
....
آنچه که در ما اثر مىگذارد و ما را به راه مىاندازد، باید اینها را مشخص کرد و نوشت. پول، عنوان، زیبایىها، قدرتها، تشویقها و تهدیدها و هزار عامل دیگر در ما مؤثر هستند.
اینها را جمع مىکنیم سپس تنظیم مىکنیم و دستهبندى مىنماییم که این همه بت و این همه معبود چند دسته هستند.
در آیهها مىبینیم که این بتها گاهى هوى و نفس ما هستند، که مىگوید: أَرَأَیْتَ مَنْ اِتَّخَذَ اِلهَهُ هَواه.1
و گاهى قدرتها و طاغوتها و خلقى هستند که ما را به خویش مىخوانند. عبدواالطاغوت.2 ان کان آباؤکم و ابناؤکم...3
و گاهى زیبایىها و جلوههاى دنیایى هستند که ما را اسیر مىسازد. الناس عبیدالدنیا.4 و زُیِّنَ للنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ البَنِینِ و القَناطِیرِ المُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ.5
و گاهى شیطانى است که وسوسه مىکند، نفس را تحریک مىنماید و دنیا را جلوه مىدهد و تو را به هر طرف مىکشاند و بنده مىسازد. أَلَم أَعْهَدْ الَیْکُم یا بَنی آدم أَن لاتَعْبُدُوا الشِّیطان.6
اینها، بتها و معبودهایى هستند که در ما جریان گرفتهاند و ما را به بند کشیدهاند. اینها واسطههایى هستند که ما را در خویش نگاه داشتهاند.
با فکر و ارزیابى ما، اینها مشخص مىشوند و شناسایى مىگردند که چه مىدهند و چه مىگیرند و چه سود مىرسانند و چه کم مىکنند.ص??-??
.....کسانى که شغل ثابتى براى خود دارند، نمىتوانند دستورهاى تغییر دهنده را بپذیرند.
باید با نقش ثابت و بدون هیچ گونه پیش جستن و شغل ثابت گرفتن، آمادهى دستور بود و مهمترها را مشخص کرد تا بتوان ولایت را پذیرفت.ص??
.....خشنودى ما از آنها به خاطر این است که حساب نمىکنیم چه از دست مىدهیم، در حالى که خسارت تنها با ثروت و قدرت و لذت، حساب نمىشود که انسان خودش در این وسط باید حساب شود، که سرمایههاى او هم نمودار کننده سود و زیان او هستند.ص??
.....
داستان آنهایى که جز خدا تکیهگاهى گرفتهاند همچون داستان عنکبوت است که براى خودش تکیهگاه و خانهاى گرفته است. سستترین خانهها، خانهى عنکبوت است. کاش مىدانستند.
این قرآن است که انسان را با معبودهایش مقایسه مىکند و ارزش و قدرش را نشانش مىدهد که: أَتَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ. آیا آنچه که ساختهى خود توست و حتى به خاطر توست مىپرستى.
و باز این قرآن است که این معبودها را با خدا مقایسه مىکند و تو را به چهار تکبیر که در اذان مىگویى مىکشاند. تو خدا را از هوسهاى خودت، از جلوههاى دنیا و از حرفهاى خلق و از وسوسههاى شیطان بالاتر مىبینى و به او روى مىآورى و به شهادت توحید مىرسى و او را حاکم مىگیرى.ص??-??
کتاب صراط (دیداری تازه با قرآن) اثر استاد علی صفایی (ره)عین.صاد را از اینجا دانلود کنید.